متن آهنگ
پرسه زدن توو خیابونای تهران
شب تا سحر سر شدن زیر بارون
تپش خاطرات تو اینجا
منو یاد تو میندازن بی محابا
وقتی نیستی این شهر و تاریکی
وقتی آسمون سیاه و زخم کاریست
دیگه هیچی به چشمم نمیاد
فصل تنهایی، حتی برج آزادی
دیگه هیچ حسی کافی نیست
غم و غصه تو گلوم میتابه
لحظه هام بی تو سرد میشن
وقتی عکسات جلو چشمامه
قدم زدن تو پیاده روهای انقلاب
برای عطر لاله زار و بغض فرسودم
سی تیر، ولیعصر و فردوسی
مثل سیگارم نسل نت های سوختم
متروی تجریش و آواز غمناک
نقاب خاکستری روی دردام
دیگه هیچ حسی کافی نیست
غم و غصه تو گلوم میتابه
لحظه هام بی تو سرد میشن
وقتی عکسات جلو چشمامه
تهران دیگه جای موندنم نیست
لحظه لحظه هام رفت و خاک شد
صورتک های شکسته ی خیس
کویری خشک از اشکام شد