متن آهنگ
میروم از شهر خاطرات تو
میروم تا با دلم خلوت کنم
خسته ام نائی نمانده در تنم
میروم تا با غمم صحبت کنم
اینچنین رسوا شدن عمدی نبود
من فدای ناز چشمانت شدم
من که در اوج نیازت آمدم
شاعرانه مست و خواهان شدم
دوستم ندارد چه کنم، بی همنفس ماندم ز او
من در پی دیوانگی ، رفتم به یادش جستجو
دوستم ندارد چه کنم ، تا در دلش جا بشوم
من گم شدم در عشق او، تا باخودش پیدا شوم
کاش به اندازه صد سال تو کنارم بودی
کاش بجای اینهمه غم تو یارم بودی
اوج ویرانی من در شب چشمانت بود
آخرین حرف دلت رفتن و پایانت بود
دوستم ندارد چه کنم ، بی همنفس ماندم ز او
من در پی دیوانگی ،رفتم بیادش جستجو
دوستم ندارد چه کنم ، تا در دلش جا بشوم
من گم شدم در عشق او ،تا باخودش پیدا شوم