ایستادم روبرویت تا تماشایت کنم
سوختم در خلوتم تنها تماشایت کنم
آرزویم مردن است اما به قدری زنده ام
تافقط یک لحظه در دنیا تماشایت کنم
غیر تاریکی ندیدم در جهان با چشم باز
چشم را بستم که در رویا تماشایت کنم
درد صیقل داد روح عاشقم را رحم کن
مشکنی آیینه ها را تا تماشایت کنم
صبح شد از چشم عکس ماه را برداشتی
کاش پیش از رفتنت زیبا تماشایت کنم